شعارزدگی و عوامگرایی از موانع اصلی توسعه پایدار ایران در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است/ مملکت با شعار دادن اداره نمیشود
شعارزدگی، ظاهرسازی و کلیگویی از جمله پدیدههایی هستند که پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران به شدت گسترش یافتند و به مانعی جدی در مسیر توسعه و پیشرفت کشور تبدیل شدند. این رویکرد که در تمام حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ریشه دوانده است، با تأکید بر وعدههای بدون پشتوانه، عوامگرایانه و تبلیغات سطحی، جایگزین اقدامات واقعی و عملی شده است.
پس از انقلاب، فضای هیجانی و آرمانگرایانه باعث شد تا شعارمحوری به بخشی از فرهنگ سیاسی و اجتماعی تبدیل شود. اگرچه این شعارها در ابتدا نیت خیرخواهانه داشتند، اما در عمل به دلیل عدم پشتوانه علمی و اجرایی، به سطحینگری، تبلیغزدگی و عوامگرایی منجر شدند. این روند به تدریج سیاستگذاریهای پایدار و عمیق را به حاشیه برد.
شعارزدگی پیامدهای منفی بی شماری در حوزههای مختلف کشور ایران برجای گذاشت که به چند مورد از مهمترین انها در حوزه سیاست، فرهنگ و اقتصاد اشاره میکنیم.
1. سیاست: در حوزه سیاسی، شعارزدگی منجر به حرفزدگی و وعدهپردازی بیپشتوانه شد. سیاستمداران به جای ارائه برنامههای شفاف و قابل اجرا، بر روی شعاریبودن و نمایشگرایی تمرکز کردند. نتیجه این روند، بیاعتمادی عمومی و کاهش کارآمدی نظام اداری کشور بود.
2. اقتصاد: اقتصاد ایران نیز از این پدیده آسیب دید. وعدههای غیرعملی مانند کاهش سریع تورم یا ایجاد اشتغال میلیونی، بدون توجه به واقعیتها، باعث ناامیدی مردم و هدررفت منابع شد. این سطحینگری، از اصلاحات ساختاری و سیاستهای بلندمدت جلوگیری کرد.
3. فرهنگ: در حوزه فرهنگی، تبلیغزدگی و آرمانگرایی افراطی مانع از تعامل سازنده میان جریانهای فکری مختلف شد. به جای ترویج گفتمان علمی و توسعه فرهنگی، تلاش شد ارزشهای خاصی به صورت دستوری و شعاری به جامعه تحمیل شود. این امر پویایی فرهنگی را مختل کرد.
اما سوال مهمی که مطرح است این میباشد که چرا نمیتوان مملکت را با شعار دادن اداره کرد. پاسخ این سوال میتواند چالش موجود را بیشتر آشکار نماید. اداره یک کشور مستلزم برنامهریزی دقیق، شفافیت و پاسخگویی است. شعارمحوری و تبلیغات بدون عمل، تنها به ناامیدی و سرخوردگی منجر میشود. توسعه واقعی نیازمند تصمیمگیریهای مبتنی بر آمار و شواهد است، نه آرمانگرایی و ظاهرسازی.
برای گذر از شعارزدگی، کشور باید بر برنامهریزی عملیاتی مبتنی بر واقعیتها تمرکز کند و سیاستگذاریها را با تحلیل دقیق مشکلات و ارائه راهحلهای قابل اجرا همراه سازد. شفافیت و پاسخگویی باید در اولویت قرار گیرد تا مسئولان نسبت به وعدههای خود متعهد باشند و مردم بتوانند نتایج اقدامات را ارزیابی کنند. تقویت فرهنگ نقدپذیری و استفاده از نقد به عنوان ابزاری برای بهبود عملکرد، ضروری است. همچنین، سرمایهگذاری بر آموزش و آگاهی عمومی و ترویج گفتمان علمی، نقش کلیدی در عبور از سطحینگری و حرکت به سوی توسعه پایدار ایفا میکند.
شعارزدگی و ظاهرسازی، اگرچه در مقاطعی ممکن است وحدت ایجاد کنند، اما در بلندمدت مانع پیشرفت کشور خواهند شد. ایران برای دستیابی به آیندهای روشن و پایدار، نیازمند کنار گذاشتن عوامگرایی و تمرکز بر اقدامات واقعی و عملی است.