ایجاد یا مدیریت بحران برای پیشبرد سیاستهای خاص، یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در تحلیل مسائل اجتماعی و سیاسی است. در ایران، بسیاری از بحرانها به شکلهای مختلف بروز کردهاند؛ از تورم و کاهش ارزش پول ملی گرفته تا چالشهای مدیریتی و نارضایتی عمومی. این سوال مطرح میشود که آیا این بحرانها به طور طبیعی رخ دادهاند یا برخی از آنها عمداً ایجاد یا تشدید شدهاند تا شرایط برای اجرای سیاستهای رادیکال مانند شوک درمانی فراهم شود؟
چرا ممکن است بحرانها عمداً ایجاد شوند؟
در شرایط عادی، پذیرش تغییرات رادیکال از سوی مردم دشوار است. اما بحرانها، فضایی اضطراری ایجاد میکنند که میتواند مقاومت عمومی را کاهش داده و دست دولت را برای اجرای سیاستهای بنیادین بازتر کند. دلایل احتمالی برای ایجاد یا تشدید بحرانها در ایران ممکن است شامل موارد زیر باشد:
1. مشروعیتبخشی به اصلاحات سخت:
در ایران، طرحهایی مانند حذف یارانهها، خصوصیسازی گسترده، یا کاهش خدمات عمومی اغلب با مقاومت اجتماعی روبرو میشوند. ایجاد بحرانهایی مانند تورم یا کسری بودجه میتواند این اقدامات را ضروری جلوه داده و از حمایت نسبی افکار عمومی برخوردار کند.
2. ایجاد انحراف افکار عمومی: بحرانهای ناگهانی میتوانند تمرکز مردم را از ناکارآمدیهای دیگر به موضوعات فوریتر معطوف کنند. برای مثال، افزایش قیمت ارز یا کالاهای اساسی میتواند مردم را از مسائل بلندمدتی مانند فساد سیستماتیک یا ضعفهای مدیریتی منحرف کند.
3. کاهش کنترل دموکراتیک: بحرانها به دولتها این امکان را میدهند که در فضای اضطراری، آزادیهای مدنی را محدود کرده و با استفاده از ابزارهایی مانند احکام حکومتی یا بخشنامههای فوری، تغییرات گستردهای را بدون نظارت یا مشارکت مردمی اجرا کنند.
در ایران، برخی از بحرانها به نظر میرسد که با تصمیمات مدیریتی خاص تشدید شدهاند:
بحران ارزی (۱۳۹۷): افزایش ناگهانی و قابل توجه نرخ ارز، بسیاری از تحلیلگران را به این گمان رساند که سیاستهای دولت در مدیریت بازار ارز، عمداً یا از روی بیتوجهی، بحران را تشدید کرده است. این بحران بستری برای حذف یارانههای ارزی و افزایش قیمتها فراهم کرد.
بحران آب: سوءمدیریت منابع آبی و تصمیمگیریهای نادرست در حوزه کشاورزی و صنعتی، بحران کمآبی را تشدید کرده و زمینهساز نارضایتیهای اجتماعی در استانهای مختلف شده است.
آیا بحرانهای ایران عمدی هستند؟
تشخیص عمدی بودن یا طبیعی بودن بحرانها در ایران، مانند هر کشور دیگری، بسیار دشوار است. بسیاری از بحرانها میتوانند حاصل عوامل ترکیبی از سوءمدیریت، فشارهای خارجی (مانند تحریمها) و بحرانهای طبیعی باشند. با این حال، برخی شواهد میتوانند نشاندهنده نقش عمدی یا مدیریت خاص در این بحرانها باشند:
بیعملی یا تأخیر در اقدامات پیشگیرانه: عدم مداخله مؤثر در مراحل ابتدایی یک بحران ممکن است عمدی به نظر برسد.
اجرای سیاستهای رادیکال در اوج بحران: گاهی دولتها دقیقاً زمانی که بحران به بالاترین حد خود میرسد، سیاستهای سختگیرانهای را اجرا میکنند.
نبود شفافیت: دولتها ممکن است توضیح روشنی در مورد علل بحران یا اهداف اصلاحات ارائه نکنند.
تأثیرات فرهنگی بحرانها
بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در هر جامعهای، بهویژه در ایران، میتوانند تأثیرات عمیقی بر فرهنگ و ارزشهای اجتماعی بگذارند. این بحرانها اغلب موجب کاهش انسجام اجتماعی میشوند، زیرا در شرایط ناپایدار، اعتماد عمومی به نهادها و حتی روابط بینفردی تضعیف میشود. همچنین، فشارهای اقتصادی ممکن است مردم را به سمت ارزشهای مادیگرایانه سوق دهد و روحیه همبستگی و تعاون را در جامعه کمرنگ کند.
علاوه بر این، بحرانها میتوانند سبب تضعیف سنتها و هنجارهای فرهنگی شوند، زیرا افراد برای مقابله با چالشهای روزمره، ممکن است به اولویتبندیهای کوتاهمدت و فردگرایانه روی آورند. این تحولات در بلندمدت میتوانند بر سرمایه اجتماعی و میراث فرهنگی جامعه تأثیرات منفی بگذارند، مگر اینکه با سیاستگذاریهای دقیق و تقویت ارزشهای مشترک، به مقابله با این پیامدها پرداخته شود.
اگر بحرانها عمداً ایجاد یا تشدید شوند، پیامدهای زیر میتواند در انتظار کشور باشد:
کاهش اعتماد عمومی: مردم به دولت بیاعتماد خواهند شد و سرمایه اجتماعی تضعیف خواهد شد.
افزایش شکاف طبقاتی: اصلاحات مبتنی بر شوک درمانی اغلب به ضرر اقشار کمدرآمد تمام میشود و نابرابری اجتماعی را تشدید میکند.
بیثباتی سیاسی: بحرانهای عمدی ممکن است در کوتاهمدت اهداف خاصی را محقق کنند، اما در بلندمدت میتوانند به اعتراضات و بیثباتی سیاسی منجر شوند.
ایجاد یا تشدید عمدی بحرانها به منظور اجرای سیاستهای رادیکال، اگرچه ممکن است بهعنوان یک ابزار سیاسی در نظر گرفته شود، اما در نهایت آثار منفی بیشتری نسبت به مزایای احتمالی آن به همراه دارد. در ایران، شفافیت در تصمیمگیری، جلب مشارکت عمومی، و تقویت اعتماد بین مردم و دولت میتواند از تبدیل بحرانها به ابزاری برای شوک درمانی جلوگیری کند و مسیر اصلاحات را هموارتر سازد.